در کنج سیه چالمو اشکام شده جاری
میمیرم ازین غربت و این دل بیقراری
دنیا شده تاریک
پیش چش تارم
میسوزه همه پیکرم و جونی ندارم
خَلّصنی یارب روی لبم
غرق آتش و غرق تبم
ناسزا میگه به مادرم
ازکار عدو در عجبم
مادر مادرم_وای مادرم
................
زهری که به من داده عدو قلبمو خون کرد
پاهای من از ضربه و زنجیر شده پُر درد
راحت شدم آخر
از غصه بریدم
بی یارم و جز غم به خدا خیری ندیدم
خم شد از بلا قامت من
دیگه سر رسید طاقت من
تازیونه ای که میزنه
میشه باعث زحمت من
مادر مادرم_ وای مادرم
............
بی حرمتی و زهر اگرم داده عذابم
هر دم به خدا یاد غم و رنج ربابم
از پا منو انداخت
این روضه ی غمناک
شد پیکر شاه دو جهان خونی و صد چاک
روی نیزه ها سرِ حسین
وای از اشک خواهرِ حسین
از تو قتلگاه میرسه باز
سوز آه مادرِ حسین
ای جانم حسین_جانم حسین
- جمعه
- 15
- اسفند
- 1399
- ساعت
- 16:34
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
هاشم محمدی آرا
ارسال دیدگاه