رها شد از بند ِغم ، امام خونین جگر
دگر چرا شد روان، به روی یک لنگه در
حمل شده از چه او،به دوش چندین غلام
نشد چرا بعد مرگ، امام ما احترام
کشته ی زهر جفا،کاظم آل عبا...
از اثر سلسله ،خون چکد از گردنش
ردّ هزاران کتک مانده به روی تنش
میان چاه نمور ، خزان شده باغ او
میان زنجیر و کُند،شکسته شد ساق او
کشته ی زهر جفا،کاظم آل عبا...
اگر چه دارد هزار ،نقش جسارت به تن
نهاده شد پیکرش میان چندین کفن
دگر بدون کفن ،رها نشد پیکرش
دگر میان تنور،نرفت سر اطهرش
کشته ی زهر جفا،کاظم آل عبا...
غریب زهرا حسین..
- جمعه
- 15
- اسفند
- 1399
- ساعت
- 20:13
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
ارسال دیدگاه