یا محمدای مرا نور دو عین
من حسینم من حسینم من حسین
یا رسول الله نگر حال مرا
می روم من سوی دشت کربلا
بهر من جدا وداع آخر است
همره من زینب غم پرور است
ظلم و کین دشمنان افزون شده
این دلم از جور و کینه خون شده
بعد داغ مجتبی تنها شدم
من اسیر دست دشمن ها شدم
خون نموده دشمن بی دین دلم
آتشی زد از ستم بر حاصلم
میروم با اهل بیت خانه ام
با گلان و غنچه ی گلخانهام
یا رسول الله نگر جان بر لبم
داغدار گریه های زینبم
همرهم دارم علی اکبرم
شیردشت خون علی اصغرم
میبرم من کودک معصوم را
خواهرانم زینب وکلثوم را
با دلی خون از مدینه میروم
با رباب و با سکینه میروم
میبرم همره گلان یاس را
شیر دشت کربلا عباس را
در ره قرآن فدایی می شوم
شکرلله کربلایی می شوم
در ره دین خدا جان میدهم
جان ناقابل به جانان می دهم
در ره دین راس من گردد جدا
تن بروی خاک و سر بر نیزه ها
بررضای ذات حق هستم (رضا)
دستگیر شیعیانم در جزا
- جمعه
- 22
- اسفند
- 1399
- ساعت
- 16:26
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
رضا یعقوبیان
ارسال دیدگاه