منم بابا منم بابا سكينه دخترت زارت
كه بعد آن همه ماتم رسيدم بهرِ ديدارت
ابا المظلوم (4)
دلم خون و غمم افزون ز هجران علي اكبر
همه شب نغمهي خوابم علي اصغر علي اصغر
ابا المظلوم (4)
عمو عباس من اينك تو درماني بر اين دردم
تو را ديدم به هر سختي كه يارم بودهاي هر دم
ابا المظلوم (4)
چرا قاسم نميآيي به استقبالِ يارِ خود
نمييابم مزار تو به دو چشمانِ تارِ خود
ابا المظلوم (4)
نشسته غم به قلب من ز هجرانت پدر جانم
ز جا برخيز و كن ياري در اين صحرا كه مهمانم
ابا المظلوم (4)
شاعر : حسن فطرس
- دوشنبه
- 27
- آذر
- 1391
- ساعت
- 13:57
- نوشته شده توسط
- feiz
- شاعر:
-
حسن ثابت جو
ارسال دیدگاه