آمده اكنون برادر خاطراتت در نظر
لشكرِ افلاكيان دور مزارت در شرر
رأس تو بر نيزه بود
پيشِ چشمانِ ترم
يادِ چوبِ خيزران
آتشي بر پيكرم
يا اخا المظلوم حسين(3)
زائرت گشتم ببين در سينه غوغا مانده است
آمدم پيشت ولي دّردانهات جا مانده است
بال كوچك را گشود
در خرابه در برم
ناگهان ديدم دمي
پر زده طفل حرم
يا اخا المظلوم حسين(3)
اي كه عطشان خفتهاي در اين زمينِ كربلا
همچو عباست شده ذكرِ من ادرك اخا
ساقي لب تشنهات
در كنارِ علقمه
بر مشامم ميرسد
بوي مادر فاطمه
يا اخا المظلوم حسين(3)
شاعر : حسن فطرس
- دوشنبه
- 27
- آذر
- 1391
- ساعت
- 14:8
- نوشته شده توسط
- feiz
- شاعر:
-
حسن ثابت جو
ارسال دیدگاه