رو دست ام البنین ، نور ِماه حیدر
دیده وسروبازوهاش،بوسه گاه حیدر
اومده یارحسین،علمدار حسین
به بازار بلا ، خریدار ِحسین
ابوفاضل مدد......
به تنهایی یه لشکره ،قامت شریفش
محاله که پیدا بشه ، یک نفر حریفش
دلیر و نام آوره ، شجاع و جنگاوره
میون میدون جنگ، خودِخودِحیدره
ابوفاضل مدد.....
مدینه چه روشن شده،بانور جمالش
نگاه ِ ملایک شده ، مجنون کمالش
قمربنی هاشمه ،به دل همه حاکمه
هدیه ی امّ البنین، برا عزیز فاطمه
ابوفاضل مدد.....
شفای زخم سینه ها، دیدن سراته
صدوسی وسه مرتبه، ذکرعاشقاته
بی دست نینوا، بنمادردم دوا
درمان درد من ،یه سفرکربوبلا
ابوفاضل مدد....
- دوشنبه
- 25
- اسفند
- 1399
- ساعت
- 16:44
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
محمدحسن صادقی
ارسال دیدگاه