تو اینروزا که درد بی رفیقیه
رفیق روزگار بیکسی حسین
نمیزاری که نوکرت غم بخوره
وقتی همه میرن تو میرسی حسین
یه کاری کردی با دلم رفیق من
که من فقط میخوام تو فکر تو باشم
منو بگیر از بازی دنیا حسین
یه کاری کن که گرم ذکر تو باشم
میخوام که سایت بمونه روی سرم
بجز همین ندارم هیچ توقعی
من از همه کندم آقا به عشق تو
رفیق من إلی الأبد فقط تویی
تموم دلخوشیم شده روضه ی تو
چه لذتی هست توی اشکه بر غمت
کاشکی شب و روز توی روضه ها بودیم
کاش بخوره به ما نسیم پرچمت
چه عالم قشنگیه عالم تو
ما با تو طعم عشقو میچشیم حسین
جذبه ی عشق تو دلامونو گرفت
نمیشه بیخیال تو بشیم حسین
ماجونمونم که بدیم برای تو
حالا حالا خیلی بدهکار توایم
مارو کنار نذار به دردت میخوریم
بااشکامون گرمیه بازار توایم
جوونیه ما داره باتو میگذره
چی بهتر از این دیگه از خدا بخوایم
یه آرزو مونده فقط تو سینمون
یه أربعين پیاده کربلا بیایم
خیلی خرابه حالم اینروزا حسین
حال خرابمو خرابترش نکن
تا اسم کربلا میاد دق میکنم
زمان این فراق و بیشترش نکن
دلم فقط کربلا آروم میگیره
یه کاری کن که دل من آروم بشه
آخر قصه رو خودت رقم بزن
بذار پایین پات عمر من تموم بشه
- چهارشنبه
- 27
- اسفند
- 1399
- ساعت
- 16:57
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
جعفر خدری
ارسال دیدگاه