یا بر سر من از سر نی سایبان بده
یا بر بلندْ نیزه مرا آشیان بده
با گیسوی رها شده در دست بادها
از نی مسیر قافله ات را نشان بده
جانم به لب رسیده ولی جان نداده ام
گفتم به دل که صبر کن و امتحان بده
نیزه سوار گشته ای و تند می روی
جا مانده ام برای رسیدن زمان بده
پایم دگر برای خودم نیست، باغبان
بر ساقه های مرده ی من باز جان بده
«خون» تو و «حجاب» من ارکان کربلاست
کشتی به گل نشسته مرا بادبان بده
شاعر:محسن عرب خالقی
- پنج شنبه
- 30
- آذر
- 1391
- ساعت
- 7:32
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه