من غلام در ایثار تو ام یا زهرا
آستان بوس وفادار تو ام یازهرا
من غلامی تو به شاهی شاهان ندهم
مفتخر نوکر دربار تو ام یا زهرا
سایه ای نیست بجز سایه ی مهرت به سرم
من پناهنده ی دیوار تو ام یا زهرا
هر که در عالم خود شیفته معشوقیست
من هم از بدو گرفتار تو ام یا زهرا
زخم این سینه ی خود را به سلامت ندهم
از دل عمریست که بیمار تو ام یا زهرا
میل جنت نکنم در دو جهان میدانی
من فقط طالب دیدار تو ام یا زهرا
بسرشت عمر مرا با غم تو دست ازل
تا دم مرگ به معیار تو ام یا زهرا
هر کجا نام تو آید شود آسان همه چیز
من گره خورده ی این کار تو ام یا زهرا
گر همه عالم هستی بکشد ناز مرا
باز من ناز خریدار تو ام یا زهرا
تار مویت ندهم من به عدوی در تو
همه دانند که من یار تو ام یا زهرا
بی سبب نیست که آرامش خاطر دارم
ساکن حیطه ی پرگار تو ام یا زهرا
در دلم بارگهی از بر تو ساخته ام
دورش هر ثانیه زوار تو ام یا زهرا
قلبْ تنگ آمده از محنت آن کوچۀ تنگ
چه کنم عاشق غمخوار تو ام یا زهرا
قسم به سرخی رُخ نگذرم از قاتل تو
هر دمی گوش به اخطار تو ام یا زهرا
کرمی کن پسر منتقمت برخیزد
به صفِ لشکر علمدار تو ام یا زهرا
بشکند حصر بقیع را و اذانی گوید
دور قبرت همه بینند عزادار تو ام یازهرا
- دوشنبه
- 2
- فروردین
- 1400
- ساعت
- 23:34
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
امین اسماعیل زاده ماکوئی
ارسال دیدگاه