نخلها تشنهٔ شَطُّ العرب زمزم توست
تشنگی بر لب تب سوختهٔ علقم توست
خیمه در آن طرف سِدره بر افراشتهای
هشتمین باغ جنان منتظر مقدم توست
میوزد از نفس گرم صبا عطر بهشت
باد خود زندهٔ جاویدِ مسیحا دم توست
ای که با زخمهٔ زخمت شده هستی به سماع
کربلا پردهای از سمفونی اعظم توست
لالهها از دل گودال سر آورده برون
دشتها پر شفق از٬ تابش جام جم توست
کیست این تشنهٔ سودا زدهٔ بحر به دوش؟
کهدو دستِقلمش سبزترین پرچم توست
ایسفرکرده٬پساز کوچ غریبانهٔ تو
زینب در بهدرت آینهدار غم توست
ایکه درخاتم انگشتریَتنقش وجود!
کربلا شعلهای از شعشعهٔ خاتم توست
- شنبه
- 7
- فروردین
- 1400
- ساعت
- 13:5
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
کاظم نظری بقا
ارسال دیدگاه