ببر ای صبا! سلامی به بر بقیه الله
نبود شبی برای سحر بقیه الله
مس جان ز لطف جانان به طلا شود مبدّل
بنموده سنگ را دُر نظر بقیه الله
همه حال، شیعیان را نکند دمی فراموش
سر و جان ما تصدّق به سر بقیه الله
به جز از ظهور مهدی دگر آرزو ندارم
چه کنم به سر نیاید سفر بقیه الله
به رهش گشوده ام من دل و چشم خویشتن را
به امید این که افتد گذر بقیه الله
به مثَل چو آفتاب است، پسِ ابر گشته پنهان
ز ستاره ها فزون تر ثمر بقیه الله
برو مدّعی سه شنبه نظری به جمکران کن
که تو هم بیابی آنجا اثر بقیه الله
کنم آرزو که روزی ز کنار خانه ی حق
برسد به گوش عالم خبر بقیه الله
ز شهی پُر ارج باشد به «بشیر» این گدایی
که شهان کند گدایی به در بقیه الله
- یکشنبه
- 15
- فروردین
- 1400
- ساعت
- 21:1
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
سیدبشیر حسینی میانجی
ارسال دیدگاه