• سه شنبه 15 آبان 03

 سیدبشیر حسینی میانجی

اربعین -(السلام ای جان ختم المرسلین)

449

چهل بیت مثنوی
پیشنهاد میشود گلچین شود

السلام ای جان ختم المرسلین
وارث مولا امیرالمومنین
السلام ای زاده ی زهرا حسین
بار دیگر آمد از ره، اربعین
ما برای کربلا پر می زنیم
گه به سینه گاه بر سر می زنیم
ما اسیران بلائیم و بلا
عاشق و دلداده گان کربلا
ما کبوترهای بشکسته پریم
غرق در دردیم و خونین شهپریم
ما غزالان بیابان غمیم
با غم دیگر غزالان همدمیم
وادی اندوه را پیموده ایم
سینه را آماج غم بنموده ایم
ای خدا بس کن ملال هجر را
زود کن بر ما وصال فجر را
این که ورد ما شده کرب و بلا
قبر شش گوشه بوَد منظور ما
کربلا یعنی دوای دردها
دردمندان را بهین دارالشفا
دیده ها لبریز از اشک تر است
اربعین لاله های پرپر است
لاله گفتم لای لای آمد به گوش
گوش کردم وای وای آمد به گوش
یاحسین از کوفه و شام آمدیم
شد رقیه بر تو ناکام، آمدیم
میهمان گشتیم ما بر کوفیان
بی وفا شد میزبان بر میهمان
کاش دل های غمین بی پرده بود
چشم عالم زخم را می دید زود
روی زخم قلب ما زخمی زدند
زخم را از روی بی رحمی زدند
یاحسین یا لیتنا کنّا معک
دشمنان بر زخم دل ها زد نمک
الامان و الامان و الامان
خارجی گفتند بر ما کوفیان
از شماتت قلب ما مجروح شد
از غم دل جسم ما بی روح شد
عشق، دلها را مسخّر کرده است
غصّه دل ها را مکدّر کرده است
ما همه بعد از چهل روز آمدیم
عاقبت همچون تو پیروز آمدیم
یادمان آید غریبی های تو
خاطرات روز عاشورای تو
ما در اینجا باد صرصر دیده ایم
پاره پاره جسم اکبر دیده ایم
تشنه‌لب ششماهه اصغر شد کباب
سوخت از هجرش ز سر تا پا رباب
یادمان آید که قاسم شد شهید
حجله در هم شد عروسی را ندید
ما، در اینجا بی برادر مانده ایم
بی پدر بی یار و یاور مانده ایم
ساقی لب تشنگان عباس بود
یاور بی یاوران عباس بود
شد جدا از جسم مجروحش دو دست
با عمودی آهنین فرقش شکست
بر خیام آمد صدای الامان
ناله زد آن دم زمین و آسمان
یادمان آید در این صحرای غم
موج غم بر اوج زد دریای غم
نهر علقم دیدنی بود آن زمان
خون همی بارید از نُه آسمان
از قفا راس تو چون مذبوح شد
کشتی قرآن و دین بی نوح شد
لعن بر شمر و عمرسعد و سنان
بر یزید و حرمله بر ساربان
نانجیبان  دین خود را باختند
اسب ها بر روی نعشت تاختند
ای قلم بس کن که جانم بر لب است
روز عمرم از مصیبت شام شد
عمه ی سادات زینب دل گشاست
گفت مولا: عمه ام مشکل گشاست
من بشیرم یاحسین بیمار تو
آرزو دارم شوم زوار تو
از ازل نام تو را آموختم
در غم هجرت سراپا سوختم
این همه اشعار از عشق تو است
قلب من سرشار از عشق تو است
آرزوی کربلا دارم به دل
بیت‌های اربعینم  شد چهل

  • شنبه
  • 21
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 18:31
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران