"یا کریم الصفح "امدادی که پُر از ماتمم
دستگیری کن دوباره..هرچه باشد آدمم..
غصّه هایم بی شمارند و ندارم تکیه گاه
التفاتی کن که لبریزِ هیاهویِ غمم..
گر ببخشی..حال و روزم می شود خیلی لطیف
خوب می دانم خدایا بدترینِ عالمم..
آرزو دارم شوم عبدی که مجنونِ شماست
آرزو دارم ببینم در سرایت..مَحرمم..
بخششی کن پر بگیرم زنده کن اوضاعِ دل
گونه هایم را تماشا کن که پُر از شبنمم
عفوکَ عفوک..نمی افتد ز لبهایم خدا
شکر..مانوسِ همین ذکر و همین فیضِ دمم
هیچ جا راهم ندادند آمدم بر درگهت
"یا کریم الصفح " امدادی که پُر از ماتمم
- دوشنبه
- 23
- فروردین
- 1400
- ساعت
- 19:17
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
محسن راحت حق
ارسال دیدگاه