• دوشنبه 3 دی 03


پا برهنه شد و به میدان زد

1702
1

پا برهنه شد و به میدان زد
داد می زد: عمو رسیدم من
دستِ من هست؛ پس نبُر دیگر
تیغ زیر گلو رسیدم من
تا بیایم غریب لب تشنه
با خدا دردِ دل مفصل کن
با مناجات گوشه ی گودال
نیزه ها را کمی معطل کن
چقدر دیر آمدم! تیغی
بوسه بر دست مهربانت زد
قاری خوش صدایِ آل الله
چه کسی نیزه بر دهانت زد!؟
چند خط شکسته ی ممتد
شکل زخم عمیقِ پیشانیت
بی علمدار بودن خیمه
علت اصلی پریشانیت
نیزه های شکسته می بینم
لبِ گودال و داخلِ گودال
چادر زینب تو خاکی شد
رویِ تلِّ مقابل گودال
شاعر:وحید قاسمی

  • چهارشنبه
  • 6
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 17:55
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران