دلش خونه
که از صدای گریه پر شده خونه
میبینه حال دختراش پریشونه
میخواد بایسته روی پا نمیتونه
خودش بوده
شهید طعنههای مردم جاهل
تموم نمیشه غربتش امون ای دل
به دخترش زخم زبون میزد قاتل
میگفت بابات دووم نمیاره
کارش تمومه گریه کن
دوا دیگه چه فایدهای داره
کارش تمومه گریه کن
توی بستر
افتاده بود دلاور و یل خیبر
دستمال زردی بسته بود به روی سر
دیدم پریده رنگ صورت حیدر
دم آخر
کنار بچههای زهرا با غربت
میگفت با اشک جاری از سر حسرت
حسین من تویی شهید این امت
دشمن تو رو راحت نمیذاره
یا ثارالله و ابن ثاره
کسی برات آبی نمیاره
یا ثارالله و ابن ثاره
نذار دیر شه
نذار گناها سمت من سرازیر شه
نذار که گریههام بدون تأثیر شه
نذار که نوکرت توی گناه پیر شه
گرفتارم
آخه مگه به غیر تو کیو دارم؟
به کشتی نجات تو امیدوارم
حسین همه جوره بهت بدهکارم
تویی امید عبد بیچاره
یا ثارالله و ابن ثاره
شنیدم این اشکا اثر داره
یا ثارالله و ابن ثاره
قبولم کن
بذار تا آخرین نفس گدات باشم
توی شلوغیا
ی روضه هات باشم
منم یه گوشه و کنار باهات باشم
دلم تنگه
نذاری نوکر تو بی سعادت شه
نذاری دوری از حرم یه عادت شه
نذاری اربعین برام یه حسرت شه
دلم هوای کربلا داره
یا ثارالله و ابن ثاره
چشام داره برا تو میباره
یا ثارالله و ابن ثاره
- چهارشنبه
- 15
- اردیبهشت
- 1400
- ساعت
- 21:55
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
محمدرضا رضایی
ارسال دیدگاه