در میزنم در میزنم، دوباره میخونهتو
به روم نیار نگو بهم، شکستی پیمونَهتو
نگو بهم نمیخرم، این دل ویرونهتو
من همونم، روسیاهِ قدیمی الهی
تو همونی، مهربون و کریمی الهی
عفوک عفوک یا الهی ..
صدام زدی دعوت شدم، باز اومدم مهمونی
با اینکه تو آلودگیهایِ منو میدونی
خوبه که از من پیشِ جمع، رو بر نمیگردونی
من همونم، بی وفای همیشه الهی
تو همونی، با صفای همیشه الهی
عفوک عفوک یا الهی ..
*شب های ماه مبارک داره کم کم تموم میشه و سپری میشه.. من اعتماد بهت دارم.. قبولت دارم.. با امید میام درِ خونه ت..*
میشناسمت میشناسمت، از اون قدیم ندیما
راضی میشی راضی میشی، از من چه زود خدایا
وقتی قسم میدم تورو، جونِ حسینِ زهرا
من همونم، غصه دارِ محرم الهی
تو همونی، رازقِ این غم الهی
عفوک عفوک یا الهی ..
نیمه شبه یه دختری، از خوابِ ناز پریده
باگریه و حسرت میگه، خوابِ باباشُ دیده
خوابش چه زود تعبیر شده، اومد سرِ بریده
من همونم، دخترِ نازِ شیرین زبونت
تو همونی، مونده روی لبت لخته خونت
تیغِ دشمن نداده امونت ..
من همونم، چهرمو که نکردی فراموش
تو همونی، که منو میگرفتی تو آغوش
بابایی بابایی پس تنت کوش...؟!
*سر رو بلند کرد..
"فَرَفَعَته مِنَ الطّست .. حاضِنَةََ له .."
دستاش کوچیکه .. با این دستای کوچیک سر بریده رو بلند کرد ..
مواظبه سر از دستای کوچیکش نیفته .. سر رو به سینه چسبانید .. شروع کرد در دل کردن ..
"یا ابتاه مَن ذَالّذی قَطَعَ وَریدَک...؟! "
رگای گردنت رو کی بریده؟
"یا ابتاه من الذی خَضَّبَک بِدِمائک..؟! "
کی محاسنت رو به خون لبت خضاب کرده؟!*
- دوشنبه
- 20
- اردیبهشت
- 1400
- ساعت
- 15:59
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
سید مهدی سرخان
ارسال دیدگاه