ای کاش که من عاشق وحیران توباشم
یک وقت سحر زائر چشمان توباشم
ای کاش که از منتظران تو شوم تا
از رسم وفا برسرپیمان توباشم
ای کاش مرا از غم هجر تو خبربود
تانیمه شبی همدم وگریان توباشم
آقا،به دلم یک نگهی کن که دمادم
سرگشته ودلواپش هجران توباشم
ای زاده ی زهرا مددی کن به،جوانی
با هرنفسم در صف یاران توباشم
دل می کَنم از اهل جهان یکسره آقا
تا اینکه هوادار و پریشان توباشم
وقتی که قرار است اسارت رود این دل
ای کاش که درگوشه ی زندان توباشم
در لحظه ی مرگم به خدا ،حاجتم این است
لبیک به لب دست به دامان تو باشم
- دوشنبه
- 20
- اردیبهشت
- 1400
- ساعت
- 18:30
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
کربلایی فخرالدین اسکندری
ارسال دیدگاه