ای خداوند دو عالم حضرت پروردگار
آمده در محضر تو بنده ای دلخون و زار
پر گناه و دل تباه و بی پناه و رو سیاه
گم شده از راه و افتاده به چاه و شرمسار
یک شبم با یاد تو نامد به صبح و غافلم
یا الها چاره ای تا دل بگردد هوشیار
عمر در راه خیال و وهم رفته از کفم
جز گناه و تیرگی دل را نباشد هیچ بار
گشته دل بت خانه و جایی دگر بهر تو نیست
ای خدا بهر خلیلت می کشد دل انتظار
در جهان مقداد دل بر مرتضی داری و بس
تا علی باشد شفیعت از چه داری اضطرار
- سه شنبه
- 21
- اردیبهشت
- 1400
- ساعت
- 2:6
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
مقداد اصفهانی
ارسال دیدگاه