حاتم به کرم خاک کف پای حسین است
خاتم دل وجانش قد رعنای حسین است
هر کس که حسینیست ندارد غم محشر
پرونده او بسته به امضای حسین است
حیدر که نبی گفت به او لحمک لحمی
نازش همه این بود که بابای حسین است
آن کرب و بلایی که کند فخر به کعبه
آرامگه یوسف لیلای حسین است
عباس که خود شهره ی آفاق به مردیست
پرورده ی دامان مصفای حسین است
اصغر که بود واسطه ی فیض الهی
گهواره ی او سینه ی سینای حسین است
خورشید که در تابش نورش خللی نیست
یک ذره ز نور رخ زیبا ی حسین است
زیبایی یوسف همه جا ورد زبان است
با این همه او محو تماشا ی حسین است
جنت همه ارزانی زاهد که بهشتم
همسایگی قامت طوبای حسین است
- شنبه
- 25
- اردیبهشت
- 1400
- ساعت
- 21:31
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
مرتضی اسکندری
ارسال دیدگاه