گاه گاهی به این می اندیشم
چه کسی گفته طعم غم خوش نیست
میشو با تو بود و با خود گفت:
"آخرِ شاهنامه ام خوش نیست؟"
غم ِ عشقِ شما چه شیرین است
مثل ِ تَه لهجه ی خراسانی
مثلِ داروی ِ دیدنت که دل ِ
همه را کرده "عشق درمانی"
مثلِ لبخندِ بچه آهویی
که نِشَسته به رویِ دامانت
مثلِ صیدی که از خدایش هست
که بمیرد به دستِ دستانت
دست در دست ِ پنجره فولاد
گرچه می بُرَّم از هرآنچه که هست
کمترین عاشقت منم ...آری
دست بالای دست , بسیارست_
چشم در چشم گنبدت شده ام
زائران در مقابلم,پر شور
امشب انگار مصلحت اینست
که ببوسم ضریح را از دور
تا که نقّاره خانه میخواند
کودتا میکند دلم آقا
دیگر از عشقتان چه عرض کنم؟
"قِصَّةُ العشق,لَانفِصامُ لَها"
شاعر: عارفه دهقانی
- پنج شنبه
- 7
- دی
- 1391
- ساعت
- 15:47
- نوشته شده توسط
- feiz
- شاعر:
-
عارفه دهقانی
ارسال دیدگاه