مضمون بـــکر غیـــر تو پیــدا نمی کنم
تا مدح توست، لب به سخن وا نمی کنم
معنای پاک اسم تو در هیچ واژه نیست
مــن با پیاله دست به دریــا نمـی کنم
در وصفت آستین سخن را به هیچ روی
صد سینه حـــرف دارم و بـالا نمی کنم
آن قدر سـر بلنــد بر ایـــوان نشستـه ای
کز خانـه هم به جــز تو تمـاشـا نمی کنم
من ذره ام که خانۀ خورشید خویـش را
از هیچ کس جر تو تمنا نمی کنم
ای گنبد همیشه مطهر به عطــر اشک
جــز در حــریم کوی تو مــأوا نمـی کنم
در آستان بخشش تو چون حضور شمع
جز با سرشک و شعله مدارا نمی کنم
نامم اگر "غلام رضا" هست خویش را
بــا نـــردبان اسم تــو بـــالا نمـی کنم
شاعر : غلامرضا شکوهی
- پنج شنبه
- 7
- دی
- 1391
- ساعت
- 16:51
- نوشته شده توسط
- feiz
ارسال دیدگاه