• جمعه 2 آذر 03


گزيده اي از اشعار استفاده شده در دهه اول فاطميه 89 توسط حاج سعيد حداديان

5676
3

ديد ساقي كوثرش را درخروش

رافت رحماني اش آمد به جوش

آسمان ديده را ‍‍‍‍ ‍‍ بر ابر كرد

گفت سلمان باز بايد ؟

***********

روز اول  5شنبه 2 ارديبهشت 89
---------------------------------

ديد ساقي كوثرش را درخروش

رافت رحماني اش آمد به جوش

آسمان ديده را ‍‍‍‍ ‍‍ بر ابر كرد

گفت سلمان باز بايد ؟

تانگشته آسمانها زيرو رو

با زبان مرتضي اورا بگو

اي عروس آسماني  خدا

ترجمان مهرباني خدا

اي نگين رحمت للعالمين

اي اميد رحمت للعالمين

خاتم ‍‍بيغمبران را خود نگين

اي گذشت تو كران تا بيكران

اي بلنداي دلت هفت آسمان

ماه ‍بيشاني جبين برچين مكن

فاطمه جان علي نفرين مكن

-------------------------------------

كريمه اي كه كرامت به او برازنده است

شرف جلال ز آمد به او برازنده است

نجات اهل قيامت به او برازنده است

خدا گواست امامت به او برازنده است

شكوه حيدري اش بين مگو كه حيدر نيست

خطابه خواني او كم زفتح خيبر نيست

فرشتگان همه از جاي خويش قيام كنيد

كنار فاطمه بر زينب احترام كنيد

به خاك مقدمشان سجده صبح و شام كنيد

همه به فاطمه و دخترش سلام كنيد

تمام فاطمه زين اب است اين دختر

ادب كنيد همه زينب است اين دختر

هنوز شير ننوشيده ذكر حق سخنش

زشير بهتر نام حسين بر دهنش

شميم فاطمه آيد زبوي ‍بيرهنش

روان و روح حسين در بدنش

زمهد آمده هم سنگر امام - حسين

نگاه دوخته بر حنجر امام حسين

كسي كه بر سر عالم علم زند اين است

كسي كه حكم خدا را رقم زند اين است

كسي كه نقش شياطين بهم زند اين است

كسي كه شعله به كاخ ستم زند اين است

زبان زنده حيدر خطاب خوان خدا ست

بيام آور بيغام خداست

سلام فاطمه . مرات داور آوردي

زهي كه خون خدا را بيمبر آوردي

ببال كوثر احمد كه كوثر اوردي

براي حيدر كرار حيدر آوردي

به روي دامن تو شيردخت شيرخدا

درون سينه او قلب سيدالشهدا

 

---------------------------------
روز سوم  شنبه  4 ارديبهشت 89
---------------------------------

صداي غربت مولا زچاه كوفه مي آيد

علي تنهاست اي تنهاي تنها يا ابا صالح

بيا اي وارث حيدر كه زخم سينه زهرا

به شمشير تو مي گردد مداوا يا ابا صالح

در وديوار بيت وحي گويد با تو ‍بيوسته

كه اينجا مادرت افتاده از ‍با يا ابا صالح

بيا از قنفذ كافر غلاف تيغ را بستان

كه جايش مانده بر بازوي زهرا يا ابا صالح

دوقبر از شيعه گم گشته يكي محسن يكي زهرا

شود روز ظهورت هردو بيدا يا ابا صالح

ميان دشمنان نقش زمين شد مادرت زهرا

بگو آن دم چه حالي داشت مولا يا ابا صالح

چرا مخفي است قبر فاطمه (س ) در شهر ‍ پيغمبر

بيا و برده از اين راز بگشا يا ابا صالح

------------------------------------------

اي كاش اشك ديده من بسترم نبود

ميسوختم چو شمعي و خاكسترم نبود

اي روشن از فروغ تو صبح اميد من

دركودكي يتيم شدم باورم نبود

گر زنده ام به جان تو مديون زينبم

چون او كسي به فكر من وخواهرم نبود

ناز مرا به ضربت سيلي كشيده اند

بابا گمان مبر كه نوازشگرم نبود

يك شب زروي ناقه فتادم بر زمين

از ترس مرده بودم اگر مادرم نبود

 

---------------------------------
روز ششم   سه شنبه  7 ارديبهشت 89
---------------------------------

خانه كوچك خشت و گل تو كعبه آدم

حجره ات قبله ارباب رسولان مكرم

چادر خاكي تو خوبتر از  پرده كعبه

دامن عصمت تو  پا ك تر از دامن مريم

اولين شخص همه عالم خلقت به حضورت

خيزد از جاي و به تعظيم كند قامت خود خم

به ملایک به نبیین به رسولان به محمد( ص )

به همه دوستی ات واجب حتی به علی هم

تویی آن روح که در بین دو پهلوی رسولی

تو بتولی تو بتولی تو بتولی تو بتولی

در نمازت چو زلب ناله العفو بر آید

این عجب نیز که محراب به فریاد در آید

گهی از ذوق شود زنده گه از شوق بمیرد

به تماشای نماز تو چو مرغ سحر آید

مادر دهر نزاید چو تو ای دختر احمد

مگر آن روز که میلاد رسولی دگر آید

که شنیدست وکه دیدست و که یک دخت پیمبر

کفو حیدر شود و مادر پیغامبر آید

آری ، أری سخن ام ابیهاست گواهم

همچو آیینه به این طرف حدیث است نگاهم

 

---------------------------------
روز هفتم   چهارشنبه  8 ارديبهشت 89
---------------------------------

ای خوانده خدا مدح تو را بهر پیمبر

وصف تو درخشیده به تطهیر و به کوثر

راضیه و مرضیه و صدیقه . امینه

منصوره و معصومه و زهرای مطهر

هم وجه خدایی تو و قرآن محمد ( ص )

هم دست یداللهی هم حامی حیدر

هم مام دوعیسایی هم مام دو مریم

هم برتری از آسیه و مریم و هاجر

 بر دست تو ای دست خدا خواچه لولاک

یکبار نه - صدبار زند بوسه مکرر

انسیه حورایی و حوریه انسی

با این همه می بینمت از هردو فراتر

گویند دمت بوی بهشت از نفس تو

والله بهشت از نفس توست معطر

 میکائیل جلودار تو در روز قیامت

جبرئیل عملدار تو در عرصه محشر

هم خانه تو به دو ماه و دو خورشید

هم دامن پاکت فلک یازده اختر

این ذات الهی که نازد به حسین اش

این شخص حسین است که نازد به تو مادر

ای دور سرت روح نبی گشته

بگردان مارا زکرم دور سر فضه و قنبر

 برعرش خدا هشت ملک آمده حامل

در خیل ملک چهارملک آمده سرور

آن چهار گرفته به سویت دست توسل

وین هشت نهادند به خاک قدمت سر

خورشید فروزنده عرش است هماره

آن دل که بود در یم نور تو شناور

اوصاف تورا ای زثنایت همه عاجز

خواننده خدا و شنونده است پیمبر

خلقت بنویسند و بگویند و بخوانند

هرگز نبود گفتن مدح تو میسر

دست تو همان دست خداوند تعالی است

گر نیست چرا خم شد و بوسید پیمبر؟

ارواح رسل را همه تعظیم به احمد

تعظیم محمد (ص ) به تو ای عصمت داور

مقبول خدا توبه آدم به تو بانو

محتاج دعا حضرت حوا به تو دختر

سوگند به مهر تو که با خصم تو خصمی

حتی پدر و مادر و فرزند و برادر

اسلام سرافراز علی بود و علی بود

پیوسته سرافراز که بودیش توهمسر

والله قسم فضه توبرترا ز ان است

ازاینکه فشانند به پایش در و گوهر

در خط حجاب تو هدایت شده پاکی

بادرس عفاف تو حیا گشته مسخر

دستی که به آیات رخ ات کرد جسارت

پایی که لگد زد به درخانه حیدر

آن پای فروباد فروباد در اتش

آن دست جدا باد جدا باد زپیکر

قران رسول الله و دست نجس خصم

بیت الحرم فاطمه و شعله وآذرم

این بود طرفداری از بیت ولایت

این بود نگهبانی از سوره کوثر

زهرا زدن و دعوی اسلام نمودن

ناپاک ترند این قوم والله زکافر

کشتند زکین همسر و فرزند علی را

با کینه بدر و احد و خندق و خیبر

تنها نه زیک دست جسارت به رخ ات شد

از هر طرف آمد به تنت ضربت دیگر

آن زخم به بازوت زدآن ضربه به پهلوت

کشتند نه یکبار تورا بلکه مکرر

بشکست در و باز شد و خورد به پهلو

یک ضربه ز دیوار رسیده است یکی از در

میثم به خدا فاطمه پیوسته ستم دید

نفرین ابد باد بر آن قوم ستمگر

 

---------------------------------
روز هشتم   پنجشنبه  9 ارديبهشت 89
---------------------------------

چرا هی از در و دیوار می خونی؟

چرا از آتیش و مسمار میخونی ؟

بیا از غریبی مولا نگو

دیگه از گریه بچه ها نگو

دیگه بسه نفسات بریده شد

هرچی که میخوای بگی شنیده شد

هرچی از عشق علی و فاطمه

برا عاشقا بگی بازم کمه

اول بهار کم از خزون بگو

بیا از شب عروسی شون بگو

بگو انسیه حوراء یعنی چی ؟

یا بگو ام ابیها یعنی چی ؟

یا بگو کل قصه ها دروغ بوده

تشییع مادر ما شلوغ بوده

از گل و شبنم و شیدایی بخون

برا ما روضه رویایی بخون

بگو فاطمه به پیری رسیده

بگو لبخند رقیه رو دیده

------------------------------------

من قهرمان خيبر و بدر و حنينم

با ضربتي افضل ز خلق عالمين

ديدم كه نيلي گشته روي نورعينم

ديدم كه ميگريد براي او حسينم

دراوج قدرت بودم اما صبر كردم

----------------------------------

تابوت مرا قدم به قدم برداريد

تا سنگ لحد بر سينه ام بگذاريد

يا مولا دلم تنگ او مده

شيشه دلم اي خدا زير سنگ اومده

امشب مه من بر آسمان مهمان است

امشب آسمان بر حال من گريان است

يا مولا دلم تنگ اومده

شيشه دلم اي خدا زير سنگ اومده

  • یکشنبه
  • 30
  • آبان
  • 1389
  • ساعت
  • 17:58
  • نوشته شده توسط
  • سعید رضایی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران