• دوشنبه 3 دی 03


شعر امام رضا ( ع) ( پلکی به هم زد آدم و ناگاه دید هست )

2978

 پلکی به هم زد آدم و ناگاه دید هست
وقتی که در حیاط حرم می وزید هست
بعدا یقین به نور شما کرد دید نیست
با شک نگاه کرد خودش را و دید هست
پس بی خیال زردی پائیز گشت و گفت:
تا انبساط سبز شما هست عید هست
هر لحظه کهنه می رود و تازه می رسد
این جا چقدر آمد و رفت جدید هست
از سینه چاک های شما کم نمی شود
در دشت لاله خیز همیشه شهید هست
با سنگ های فرش حرم حرف می زنم
این جا چقدر سنگ صبور سفید هست!
دل را به دست پنجره فولاد می دهم
این جا برای هر دل بسته کلید هست
من از کبوتران حرم هم شنیده ام
فرصت برای بال اگر می پرید هست
شاعر : حجت الاسلام رضا جعفری

  • پنج شنبه
  • 7
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 17:51
  • نوشته شده توسط
  • feiz

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران