نفسنفسزدنم را حسین میبیند
جراحت بدنم را حسین میبیند
نحیف هستم و آتش به جانم افتاده
و شعلههای تنم را حسین میبیند
دویدن از پیِ مرکب برای من سم است
نحیفترشدنم را حسین میبیند
حریم شخصی من جای این اراذل نیست
غریبی وطنم را حسین میبیند
چقدر سخت بُوَد مادرت زمین بخورد
نوای "واحَسَنم" را حسین میبیند
شبیه دامن طفل سهساله میسوزم
عزای سوختنم را حسین میبیند
تمام فکر من این است لحظهی تدفین
سفیدی کفنم را حسین میبیند
- جمعه
- 14
- خرداد
- 1400
- ساعت
- 18:49
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
حمید رمی
ارسال دیدگاه