• دوشنبه 3 دی 03

 سید پوریا هاشمی

شهادت امام صادق(ع) -(هرچه از درد و بلا بر سر حیدر افتاد...)

1239

هرچه از درد و بلا بر سر حیدر افتاد
داد بیداد که یک روز به جعفر افتاد

یا رب این شعله چرا ول کن این طایفه نیست؟!
باز از خیمه گذشت و روی این در افتاد

سجده اش خورد به هم بس که تکانش دادند
سر سجاده ی خود با دل مضطر افتاد

با عصا هم بدود باز زمین می افتد
بی عصا رفت و به هر کوچه مکرر افتاد

پس کجایند دراین واقعه شاگردانش؟
پیش چشمان همه حرمت منبر افتاد

تا زمین خورد صدا زد ز جگر وا اُمّاه
پشتِ در یاد زمین خوردن مادر افتاد

مادرش خورد زمین، خورد زمین، خورد زمین
جلوی چشم علی، فاطمه با سر افتاد

فضه آمد کمکش ورنه مصیبت می‌شد 
فضه با دیدن او پهلوی کوثر افتاد

گریه‌ی غربت زن قاتل شوهر باشد
پس عجب نیست بگوییم که حیدر افتاد

آخر روضه‌ی ما حرف حسین است حسین
دشنه با حنجر خشکیده ی او در افتاد

ولی الله به یک ضربه تنش برگشته
گذر شمر به این ناحیه آخر افتاد

کینه اش با دوسه تا ضربه به پایان نرسید
آنقدر زد روی تل یکسره خواهر افتاد

بانوک چکمه تنش این سو وآن سو می شد
بانوک نیزه سرش این ور و آن ور افتاد

آنکه درسجده فقط پای خدا می افتاد
وقت قتل علی اکبر شد و بدتر افتاد

  • یکشنبه
  • 16
  • خرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 21:57
  • نوشته شده توسط
  • طاهره سادات مدرسی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران