دل مست می ولای زینب
جان محو در ابتلای زینب
پای قلم ام به گل نشسته
در مدحت و در ثنای زینب
من کیستم و کجا توانم
مداح شوم برای زینب
در نوکریش لیاقتم نیست
گویید مرا گدای زینب
من یافتم عزت دو گیتی
از درگه باصفای زینب
خالیست اگر ز تحفه دستم
دل پر بود از نوای زینب
عشق اش شده شمع محفل من
خرسندم از این عطایه زینب
خاکستر تن خوش است ریزم
پروانه صفت به پای زینب
ای دیده تو هم ببار چون ابر
امروز در این عزای زینب
نامردم اگر که هستیم را
یکسر نکنم فدای زینب
تا جان ندهم جدا نگردم
از نوکری سرای زینب
شاه است گدای درگه او
سوگند به ناله های زینب
- چهارشنبه
- 20
- مرداد
- 1400
- ساعت
- 21:9
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
سید تقی سیفی اردبیلی
ارسال دیدگاه