• دوشنبه 3 دی 03

 اسماعیل تقوایی

زمزمه ونوحه حضرت قاسم بن الحسن_خدایا خدایا گلی رفته زدستم

1816
2

زمزمه ونوحه شهادت قاسم ابن الحسن
خدایا خدایا.. گلی رفته زدستم
شدم مضطر کنار، گل پرپر نشستم، گل پرپر نشستم

گل زیبای من، ابن الحسن بود
مثال اکبرم، او جان من بود
عمو جانم عمو.. جانم عمو جان2
__________________________
حسن جان حسن جان... ز تو شرمنده هستم
امانت بوده قاسم... ولی رفته ز دستم. ولی رفته زدستم

کنار جسم او، توان ندارم
سرش را روی زانویم گذارم
عموجان عمو....
__________________________
عزیزم عزیزم.. صدا کردی عمویت
ولی صد آه و افسوس... که دیر آمد بسویت، که دیر آمد بسویت

لهیده گشته ای، با نعل اسبان
در آغوشت کشم، گریان ونالان
عمو جانم عمو....
____________________________
بیا زینب من، دوباره شو تو یارم
کمک کن تا که قاسم، بسوی خیمه آرم، بسوی خیمه ارم

به خیمه مادرش چشم انتظارتست
برای دیدن او بیقرارست
عمو جانم عمو.....

شعر :اسماعیل تقوایی

  • شنبه
  • 23
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 15:47
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید


حجم فایل 879.10 KB
تعداد بازپخش 65
تاریخ بارگذاری شنبه 23 مرداد 1400 11:35

ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران