• جمعه 31 فروردین 03

 اسماعیل تقوایی

دلتنگی های زینب_دلم تنگ ودلم تنگ ودلم تنگ

1172

دلتنگی زینب(س)
دلم تنگ ودلم تنگ ودلم تنگ
زمونه داره با زینب سرجنگ

از آنروزی که من اینجا رسیدم
بغیر از غصه ها چیزی ندیدم

در اینجا من شدم ام المصیبت
مکرر داغها دیدم به غربت

به پیش چشم من گردید پرپر
چه گل‌هایی زگلزار پیمبر

تمام بستگانم سر بریدند
تن آنها به خاک وخون کشیدند

دو دستان ابوالفضلم جدا شد
شبیه مصطفی اینجا فدا شد

نشد رحمی به طفل شیرخواره
گلویش با سه شعبه گشت پاره

خدا، نور دو عینم را گرفتند
در عاشورا حسینم را گرفتند

کنار آب عطشان سر بریدند
صداي مادرش را هم شنیدند

تن عریان او افتاد برخاک
بمیرم، له شده، خونین وصد چاک

ز دستم رفته دیگر راه چاره
مصیبت‌های من شد پر شماره

زیکسو داغهای این شهیدان
زیکسو سرپرستی یتیمان

حسینم زینب است وشام غارت
زبعد تو نصیبم شد اسارت

خدا حافظ عزیز جان زینب
از اینجا می روم جانان زینب

روم اما دلم را جا گذارم
تو را بی‌سر در این صحرا گذارم

دعا کن تا دوباره بازگردم
عزیزم با تو من همراز گردم

دعا کن زبنبت را، بی قرینه
رسانم کاروانت را مدینه

الهی بعد از آن عمرم سرآید
وصال زینبت با دلبر آید

شعر:اسماعیل تقوایی

  • شنبه
  • 30
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 0:33
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران