• دوشنبه 3 دی 03


کوفه -(نه عجب بود ز کوفه اگر انقلاب دارد)

539

نه عَجب بُوَد زِ کوفه، اگر اِنقلاب دارد
که به اِرتفاع یک نِی، رُخ آفتاب دارد

عَجب این بُوَد که چون مَه، رُخ شَمسِ عالم‏ آرا
زِ غبار و خاکِ صَحرا، به رُخش حِجاب دارد

همه گوش‏‌ ها به فرمان، پی اِستماع از جان
که حسین عزیزِ زَهرا، به شما خِطاب دارد

نگرید روی خوبش، نَزنید سَنگ و چُوبش
لبِ قاریانِ قرآن، نه چنین جَواب دارد

سرِ نِی سرِ برادر، نگران به سوی خواهر
ولی از جَراحت و خون، به جَبین، نِقاب دارد

زِ چه رَه تو، ای برادر، شده‏ ای جدا زِ خواهر؟
بنگر که بی تو زینب، غمِ بی‏ حِساب دارد

تو نموده‌‏ ای جُدایی، شده روزِ بی‏نوایی
هله زینب از فَراقت، بصرِ پُر آب دارد

به فشان زِ دیده، (آذر) شب و روز لؤلؤ تر
که گران‏بهایی این دُر، به صفِ حساب دارد

  • پنج شنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 20:34
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران