• دوشنبه 3 دی 03


حضرت رقیه(س) خرابه شام -(چون دیده آن طفل به راس پدر افتاد)

627

چون دیده آن طفل به راس پدر افتاد
زد دست الم بر سر و از غم به سر افتاد

از واقعه آن سر خونین چو خبر شد
هوش از سر او رفت و زِ خود بی خبر افتاد

آمد چو به هوش از دل پر درد زد آهی
کز شعله اش آتش به همه خشک و تر افتاد

من بودم و لطف تو و صد گونه عزیزی
چون شد که تو را دختر خود از نظر افتاد

گردیده کنارم همه چون دامن گلچین
از دیده به دامان من از بس گهر افتاد

از ضعف سرم بر سر زانوست همه روز
در شام زِ بس قُوتِ شبم بر سحر افتاد

بنمود چو با راس پدر راز دل خویش
بنهاد لبش بر لب و از پای در افتاد

فریاد از آن لحظه که خاموش شد آن طفل
سر از سر این سینه زارش به بر افتاد

گفتار تو (جودی) به معانی است مطوّل
هر چند بیان تو بسی مختصر افتاد

  • شنبه
  • 20
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 16:29
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران