◾روضهفاطمیهوگریز
◾به روضه شیرخواره
چه شد که هر چه بلا بوده بیخبر آمد
صدای نالهی زهرا ز پشت در آمد
بگوش میرسد آهی ز خانهی حیدر
صدای نالهی مرغی شکسته پر آمد
صدایهیزم وآتش صدای همهمه بود
صدای فاطمه از خانه زآن شرر آمد
صدای فضه خذینی بگوش میشنوم
تو گوئیا که صدا از غم پسر آمد
برای حفظ ولایت زجای خود برخاست
میان شعلهی آتش به چشم تر آمد
تمام هستی خود را نثار حیدر کرد
برای حفظ علی بوده با جگر آمد
خدا برای علی خلق کرده زهرا را
چوحیدرست بهمیدان که بی سپر آمد
در این نبرد سپر طفل نورسش بوده
شکست نالهی توحید و بی ثمر آمد
پسر فدای پدر شد میان آتش و دود
به کربلا پسری همره پدر آمد
تمام قائلهها ختم شد همه دیدن
بروی دست پدر (کودکی به سر) آمد
چو تیر بوسه زده بر گلوی نازک او
زعرشخیل ملائک به پای سر آمد
- یکشنبه
- 12
- دی
- 1400
- ساعت
- 20:59
- نوشته شده توسط
- م-مطلق
- شاعر:
-
مرتضی محمودپور
ارسال دیدگاه