• سه شنبه 4 دی 03


غرّش از کامش گرفت و اهلی و آرام کرد

563

غرّش از کامش گرفت و اهلی و آرام کرد
چشم هایت شیر وحشی در قفس را رام کرد

دور تو چرخید و صورت بر عبای تو کشید
وقتِ آغاز توسل بر تو را اعلام کرد

شد مرتب یال و کوپالش به لطفِ دست تو
صبح خود را با نوازشهای گرمَت شام کرد

گوشهٔ سجاده ات محو تماشای تو شد
کور خواند آنکه برای کشتنت اقدام کرد

قصد بر این بود جانت را بگیرد در قفس
عاشقت شد! پس خودش را تا ابد خوشنام کرد

تا که بر تو حمله ور گردد چه تازیانه خورد
بی محلی کرد و حجّت را چنین اتمام کرد

بر نگهبان خیره شد، بر میله ها دندان‌ کشید
شد غضبناک و نثار دشمنت دشنام کرد

«جامعه» خواندی و خوابش برد با لحن خوشَت
کینه توزانِ تو را آشفته و ناکام کرد

ذکر خیرت کرد جان ها را به نور آمیخته
مهربانی ات چه ها با قلبِ خاص و عأم کرد!

  • شنبه
  • 16
  • بهمن
  • 1400
  • ساعت
  • 12:17
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه عاطفی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران