جان او د در این دنیا غل و زنجیر نیست
هیچ بازویی حریف ضربهی شمشیر نیست
سوی میدان می دود با جان و دل، بی واهمه
نوبت عشق است و دیگر فرصت تاخیر نیست
دوره اش کردند شمر و زجر و خولی و سنان
دوره اش کردند، عبدالله در تصویر نیست
حرمله کار خودش را کرده اما شک نکن
کار مسمار است آه این کار، کار تیر نیست
گیسوی رمله شده از داغ فرزندش سفید
آه این مادر پسر از دست داده پیر نیست
ایستاده عمه روی پنجه ی پایش ولی
در ندیدن اشک چشمش نیز بی تقصیر نیست
این جماعت کینه از آل علی دارند و بس
این همه وحشی گری زیر سر تقدیر نیست
می برد بر دست خود نعش برادرزاده را
لحظه ی دل کندن است این، بی سبب دلگیر نیست
کم نخواهد کرد از اندوه تو گریه ولی
بشکن ای بغضِ همیشه، گریه بی تاثیر نیست
.
شاعر:سید حسین تکیه ای
- چهارشنبه
- 12
- مرداد
- 1401
- ساعت
- 15:50
- نوشته شده توسط
- feiz
- شاعر:
-
ناشناس ؟؟؟
ارسال دیدگاه