سالها از تو بیخبر گشتم
گامگام از تو دورتر گشتم
میدویدم به جانب دوزخ
تو صدایم زدی که برگشتم
غرق در رحمت تو بودم باز
پیش تیر بلا سپر گشتم
بسکه در آتش گنه ماندم
پای تا سر همه شرر گشتم
برگ و بارم تمام ریخته بود
به عطای تو بارور گشتم
سفر از خویشتن نکرده هنوز
با سگ نفس، همسفر گشتم
وای من! کعبه را رها کردم
دور شیطان خیرهسر گشتم
دامن یار را رها کردم
که به هر سوی، دربهدر گشتم تا ببخشی
دوباره «میثم» را دور آل پیامبر گشتم
- یکشنبه
- 17
- دی
- 1391
- ساعت
- 6:49
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه