زنوک نی برادر نگاهی کن بخواهر
تکلم کن عزیزم ببین ـ حال دخــتر
هلال زینب ـ نظر کن امشب
که هستم در تب حسینا
آه و واویلا ۳ حسینـــــا
سرت شد سایه بانم
تو نور دیده گانــــم
بخوان قرآن حسینم
تو ای ــ مهربانـــــم
ببین چشمانم ـ عزیـــز جانـــــم
به تـــــو گریانم حسینا
آه و واویــــلا........
زحال من عیان اســـــت
دو چشمم خونفشـانست
میان سیــــــنه مـــــن
چه قلبــی ـــ نهان است
سرت خونین است ـ دلم غمگین است ــ نوایم اینست حسینا
آه و واویــــــلا.........
عیسی دین محمدی
- دوشنبه
- 7
- شهریور
- 1401
- ساعت
- 12:37
- نوشته شده توسط
- محدثه محمدی
- شاعر:
-
عیسی دین محمدی
ارسال دیدگاه