• دوشنبه 3 دی 03


حضرت رقیه(س) -( سلام تازه ز ره امده گلویت کو)

388


سلام تازه ز ره امده گلویت کو
سلام همسفر نی سوار من بابا
چقدر حرف برای تو داشتم حالا
بیا کمی بغلم کن قرار من بابا


من از خرابه نشینی و گریه خسته شدم
تو هم ز سنگ لب بام و ضربه خسته شدی
منم شبیه رخ عمه ام شکسته شدم
تو هم ز نیزه نشینی پدر شکسته شدی

تمام درد تنم را ز یاد بردم من
تنور خانه ی خولی چه کرد با سر تو
تو چوب خوردی و من هم لگد عزیز دلم
فدای نرگس چشمت سه ساله دختر تو

شنیده ای سر بازار ها چه شد یا نه
شنیده ای سر بازار زیورم گم شد
مپرس معجر خود را چگونه گم کردم
فقط بدان سر بازار معجرم گم شد

به عمه گفته ام امروز شانه ای بزند
به گیسوان پریشان و مختصر مویم
ازآن زمان که تورفتی همه کسم شده است
تمام درد و دلم را به عمه میگویم

  • دوشنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 14:42
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران