وابسته ام به نان و نوایت هنوز هم
می میرم عاشقانه برایت هنوز هم 
سلطان تویی و شاعر درباری ات منم
هستم در آروزیِ عبایت هنوز هم 
دعبل که نیستم ولی افتاده ام ببین
از عجز و التماس به پایت هنوز هم 
در گوشِ آهوانِ به صیاد مبتلا
می پیچد انعکاس ِ صدایت هنوز هم 
هفت آسمان مجاورِ باب الجوادِ(ع) توست
خورشید محو آینه هایت هنوز هم... 
نقاره خانه، پنجره فولاد، خادمان
شاهانه است صحن و سرایت هنوز هم 
شکرخدا که میشود از عشق مُنقلب 
در صحن انقلاب، گدایت هنوز هم
محتاجم و کنار ضریحت نشسته ام
در انتظارِ خیرِ دعایت هنوز هم 
با سردی و گلایه و با دلخوری که نه... 
با رأفت است لطف و عطایت هنوز هم 
از راه دور عرض سلام دو قطره اشک 
پر میکشد دلم به هوایت هنوز هم!
                    
- دوشنبه
- 14
- شهریور
- 1401
- ساعت
- 12:56
- نوشته شده توسط
- محدثه محمدی
- شاعر:
- 
                            مرضیه عاطفی

 
                 
                 
  
   
  
  
  
  
  
  
                                 
                                 
                                 
                                 
                                 
                                
 
     
     
     
     
                
                
ارسال دیدگاه