• یکشنبه 2 دی 03

 رضا یعقوبیان

اربعین -(ای برادرجان حسین من از اسارت آمدم)

259

ای برادرجان حسین من از اسارت آمدم
سوی دشت کربلا بهر زیارت آمدم
 
کن نظر بر حال خواهر از سفر برگشته ام 
با دلی خون، سوز دل، ای همسفر برگشته‌ام

خیز و بنگر سوی تو ای نور دیده آمدم
چشم گریان رفتم و قامت خمیده آمدم 

ای برادر کس چو من رنج و غم و ماتم ندید 
آن قَدَر گویم قدم خم گشته مویم شد سپید

ای برادر زین مصیبت خورده ام خون جگر 
بوده ام در این سفر با قاتل تو همسفر

عصر عاشورا زدند آتش تمام خیمه ها 
جمله سرهای شهیدان را زدند بر نیزه ها 

ای برادر کودکان را ظالمانه می زدند
گاه کعبِ نِی گهی با تازیانه می زدند

بین مقتل تا بدیدم پیکرت افروختم
در کنار پیکر صد پاره ی تو سوختم

یک طرف افتاده بود دست علمدارت حسین 
یک طرف در خیمه از غم سوخت بیمارت حسین

یک طرف دیدم به موج خون علی اکبرت
یک طرف با حنجر خونین علی اصغرت

دشمن بی دین تو زخم مرا می‌زد نمک 
هر زمان نام تو را بردم مرا می‌زد کتک 

ای برادر کوفیان چنگ و نی و دف می زدند
در کنار رأس پر خونت همه کف می زدند

صوت قرآن تو برد از زینب تو دل حسین
ناگهان سر را زدم بر چوبه ی محمل حسین

من چه گویم ای برادر از مصیبت‌های شام
بر اسیران می‌زدند سنگ ستم از روی بام

ای برادر زین مصیبت گشته ام چون شمع آب 
خواهر غمدیده ات زینب کجا بزم شراب

رو به رویش رأس پاک تو در آن تشت طلا
چوب می زد بر لبانت آن یزید بی حیا 

صبر من کم گشت و با چشمان گریانم حسین 
چاک کردم زین مصیبت ها گریبانم حسین

ای برادر از امانتداری ام شرمنده‌ام
دخترت جان داده و من در کنارت زنده ام 

ای برادر تا زِ جام وصل تو شد جرعه نوش 
در کنار رأس پاک تو رقیه شد خموش

شعله بر عالم زدم سر تا به پا افروختم
در کنار پیکر پاک رقیه سوختم
 
از خود و از زنده بودن بی تو سیرم یا حسین 
کن دعایم بعد تو دیگر بمیرم یا حسین
 
یا حسین جان عرض حال من بُوَد در این رثا 
دستگیری کن به حق مادرم از این (رضا)

  • شنبه
  • 19
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 10:4
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران