حسین فاطمه منم،زینب دلغمین تو
به گریه آمدم شدم،زایر اربعین تو
آمده نگار تو
یا حسین کنار تو
گشته بی قرار تو
ای برادرم حسین۳
عزیز فاطمه حسین،رسیده ام من از سفر
دوباره سوز داغ تو،زده به جان من شرر
یوسف غریب من
کم شده شکیب من
غم شده نصیب من
ای برادرم حسین۳
به کربلا بدیده ام،که شمر به سوی تو دوید
ز کینه خنجرش کشید،سر تو از قفا برید
غربتت شده عیان
شد بهار تو خزان
قامتم شده کمان
ای برادرم حسین۳
بعد تو ای برادرم،به زخم ما نمک زدند
کنار پیکرت حسین،سکینه را کتک زدند
بی بهانه می زدند
وحشیانه می زدند
تازیانه می زدند
ای برادرم حسین۳
اهل حریم تو حسین،بردند سوی کوفه و شام
بر سر و روی ما حسین،سنگ می زدند ز روی بام
مردم بی حیای شام
به جای لطف و احترام
به ما شده جفا مدام
ای برادرم حسین۳
ز دشمنت دیده عذاب،ز کینه در شام خراب
بردند گلان تو حسین،به سوی مجلس شراب
شدم حسین شکسته پر
سر میان تشت زر
به جان من زده شرر
ای برادرم حسین۳
میان تشت زر حسین،دم زده ای تو از خدا
یزید بی حیا ز کین،زد به لبت چوب جفا
غمت به جان خریده ام
سرت بریده دیده ام
ز داغ تو خمیده ام
ای برادرم حسین۳
عزیز تو رقیه ات،جا مانده در شام بلا
دفن تنش به نیمه شب،شد گوشه ی ویرانسرا
بوده در عزای تو
گرید از برای تو
گشته او فدای تو
ای برادرم حسین۳
کنار قبر تو حسین،نشسته در عزای تو
دعا نما که خواهرت،بمیرد از برای تو
مهربان برادرم
ای غریب مادرم
ای همیشه یاورم
ای برادرم حسین۳
(سبک:بیا نگار آشنا )
- شنبه
- 19
- شهریور
- 1401
- ساعت
- 10:26
- نوشته شده توسط
- محدثه محمدی
- شاعر:
-
رضا یعقوبیان
ارسال دیدگاه