از تو شنیدیم و به جان، پایان ندادیم
ما را ببخش از این مصیبت، جان ندادیم
هرچند، در غوغای ماتم، سَرسپردیم،
در معرکه، بیسَر، ولی جولان ندادیم
در روضه، اشک از چشم، افشاندیم، یک عمر
یک قطره، اما، بر لبِ عطشان ندادیم
تو زخم خوردی، نیزه خوردی، تیغ خوردی،
ما در مقابل، خَم به اَبرومان ندادیم
طوری کَرَم کردی، که در هنگامِ غفلت،
از ما خطا سر زد، ولی تاوان ندادیم
... هرچند کاری در خورِ شأنت نکردیم،
هرچند اغلب، گوش بر فرمان ندادیم
ما دل به تو دادیم، دل چیزِ کمی نیست
این پربها را، برکسی، ارزان ندادیم
- چهارشنبه
- 27
- مهر
- 1401
- ساعت
- 9:13
- نوشته شده توسط
- فاطمه سرسخت
- شاعر:
-
عادل حسین قربان
ارسال دیدگاه