می اندازد به دل وحشت! پس از آن لرزه بر زانو
نمایان میشود اینگونه ذاتِ پستِ فتنه جو
معزالمؤمنین از بی تفاوت ها دلش خون شد
به خشم آمد ولیکن داشت با صبر و تحمل، خو
حسن(ع) تنهاترین سردار از زخم زبان پُر بود
می آمد سمت قلبش تیرِ کینه توزی از هر سو
به سربازانِ مکرآلودهٔ خائن نیازی نیست
که یارِ غرق در تزویر دارد مکرِ تودرتو
اگر چه داد جولان در جمل با خشم؛ شمشیرش
پس از آن ماند عمری در غلافِ بغض؛ در پستو
برای کشتن باطل همیشه نیزه لازم نیست
زبانِ با مدارا میشود گاهی حقیقت گو
حسن(ع)با مصلحت اندیشی اَش اثبات کرد این را
برای دین، سیاست میشود شیرین ترین دارو
سکوتِ با بصیرت هست برّنده تر از خنجر
قیام ِ صلح؛ گاهی برتر است از جنگِ رو در رو!
- سه شنبه
- 3
- آبان
- 1401
- ساعت
- 13:22
- نوشته شده توسط
- مرضیه عاطفی
- شاعر:
-
مرضیه عاطفی
ارسال دیدگاه