ای گل گلزار دین
بانوی دنیا و دین
دختر زهرایی،تو ام کلثومی
در غربتی بانو،از بس که مظلومی
یا حضرت کلثوم۴
دیده ای رنج و بلا
ماجرای کربلا
جسم شهیدان را،دیدی به روی خاک
غلتان میان خون،با پیکر صد چاک
یا حضرت کلثوم۴
بوده ای ای نور عین
یاد غم های حسین
دیدی گل لیلا،غلتان به خون پرپر
با دست دشمن ها،پاره تن اکبر
یا حضرت کلثوم۴
دیده ای طفل رباب
در میان آفتاب
دیدی پر از خون شد،قنداقه ی اصغر
تیر سه شعبه زد،حرمله بر حنجر
یا حضرت کلثوم۴
دیده ای در علقمه
اشک پور فاطمه
در کربلا دیدی،گریه ی خیر الناس
آن لحظه ای که شد،نقش زمین عباس
یا حضرت کلثوم۴
بوده ای در شور و شین
از غم داغ حسین
دیدی که گردیده،برادرت تنها
خونین جگر گشته،در بین دشمن ها
یا حضرت کلثوم۴
دیده ای از ظلم و کین
شد حسین نقش زمین
دیدی که شمر دون،از ظلم و از کینه
با خنجر بران،نشسته بر سینه
یا حضرت کلثوم۴
دیده ای خنجر کشید
از حسینت سر برید
دیدی عدو می زد،آتش به هر خیمه
تنش روی خاک و،سرش روی نیزه
یا حضرت کلثوم۴
- پنج شنبه
- 29
- دی
- 1401
- ساعت
- 13:27
- نوشته شده توسط
- فاطمه سرسخت
- شاعر:
-
رضا یعقوبیان
ارسال دیدگاه