کاظمین ز داغش،گشته غرق ماتم
گشته از غم او،هر دلی پر از غم
رفته او از این دنیا
راحت شده از غم ها
وای از این مصیبت۲
هفتمین مه دین،در گوشه ی زندان
مرگش از خدا خواست،با ناله و افغان
از بس که ستم دیده
همچو گل شده چیده
وای از این مصیبت۲
دشمن ز عداوت،سینه پر شرر کرد
بر پیکر پاکش،زهر کین اثر کرد
افتاده دگر از پا
می رود سوی زهرا
وای از این مصیبت۲
سندی قاتل او،خون نموده دل ها
تازیانه می زد،بر یوسف زهرا
او زخم زبان می زد
بر رخش نشان می زد
وای از این مصیبت۲
عاقبت سرش بر،خاک غم نهاده
دردانه ی زهرا،از نفس فتاده
در کنج قفس افتاد
در غریبی او جان داد
وای از این مصیبت۲
بر موسی جعفر،کرده عدو بیداد
مانده پیکر او،روی جسر بغداد
کاظمین چه خاموش است
پیکرش کفن پوش است
وای از این مصیبت۲
شد پیکر پاکش،تشییع جنازه
داغ جد مولی،شد دوباره تازه
پیکر حسین صد چاک
افتاده به روی خاک
وای از این مصیبت۲
- سه شنبه
- 25
- بهمن
- 1401
- ساعت
- 9:9
- نوشته شده توسط
- فاطمه سرسخت
- شاعر:
-
رضا یعقوبیان
ارسال دیدگاه