بر خود نموده ام جفا
دیدی بدم گفتی بیا
یا رب زدی مرا صدا
خدا خدا خدا خدا
خدا خدا خدا خدا٢
آمده عبد روسیاه
با کوله باری از گناه
بر من ز رحمت کن نگاه
هستم خدایا بی بها
خدا خدا خدا خدا٢
خدای من گرچه بدم
گفتی بیا من آمدم
از درگهت منما ردم
بر من بده حال دعا
خدا خدا خدا خدا٢
دیدی که من در غفلتم
کردی دوباره دعوتم
کم گشته دیگر فرصتم
بر لب بود شور و نوا
خدا خدا خدا خدا٢
بر من تویی یار و حبیب
بر درد من هستی طبیب
رفته ز جان من شکیب
ای منشأ لطف و عطا
خدا خدا خدا خدا٢
گنه نمودم به خفا
درد مرا تویی دوا
حاجت من روا نما
نظر نما به بینوا
خدا خدا خدا خدا٢
یا رب منم اهل عذاب
ندارم حتی یک ثواب
نما دعایم مستجاب
از گنهم نما جدا
خدا خدا خدا خدا٢
بر نفس خود هستم اسیر
نزد تو هستم سر به زیر
کرم نما دستم بگیر
یا رب تویی مشکل گشا
خدا خدا خدا خدا٢
گنه بگشته عادتم
یا رب نبوده طاعتم
بنگر خمیده قامتم
ره توشه ام این گریهها
خدا خدا خدا خدا٢
من بنده ای آلوده ام
مطیع تو نبوده ام
بر درگهت سر سوده ام
تا که شوی از من رضا
خدا خدا خدا خدا٢
یا رب نگه کن بنده را
این سر به زیر افکنده را
این بنده ی شرمنده را
ببخش به حق شهدا
خدا خدا خدا خدا٢
من کرده ام عمری خطا
بر من نمودی تو عطا
بگذر ز جرم من خدا
به حق شاه کربلا
خدا خدا خدا خدا٢
- شنبه
- 27
- اسفند
- 1401
- ساعت
- 15:26
- نوشته شده توسط
- فاطمه سرسخت
- شاعر:
-
رضا یعقوبیان
ارسال دیدگاه