• دوشنبه 17 اردیبهشت 03


درمدح وفات حضرت خدیجه (س) -(گوهر محمّد است که آن را خدیجه یافت)

149


گوهر محمّد است که آن را خدیجه یافت
بانوی اهل مکه چه گوهرشناس بود
اَعراب، جاهلانه به دنبال جهل خود
اما چه عالمانه پیمبرشناس بود

از فرط شوق و شور، سر از پا نمی‌شناخت
در جاده‌ی وصال که جای درنگ نیست
نور پیمبری به رُخ یار دیده بود
پس خواستگار‌ بودن این زن که ننگ نیست

مهریّه را خودش به خودش داد، للعجب!
بند تمام قاعده‌ها را ز هم گُسست
از یُمن ازدواج خدائیِ آن دو نور
توحید زنده شد، کمر کفر را شکست

در طالع چنین زن پاک و مطهرّه
حقّا که نور مادری کوثر است و بس
روزی اگر به همسر او مکه بَد کند
او کاشف الکروبِ دل شوهر است و بس

مبعث رسید، لحظه‌ی موعودِ انبیا
محبوب را حبیب به بانگ حجاز خواند
کعبه گواه می‌دهد این را: خدیجه نیز
پشت سر علی و پیمبر نماز خواند

اسلام، طفلِ کم‌نفسِ نورسیده بود
این طفل، زیر بالِ خدیجه بزرگ شد
اسلام، شهر کوچکِ اهل نماز بود
کز لطفِ بذلِ مالِ خدیجه بزرگ شد

دین‌دار بود و هستی او وقف یار بود
او محضر رسول خدا احترام کرد
جبریل هر سفر که به نزد نبی رسید
به حضرت خدیجه‌ی کبری سلام کرد

باید فراگرفت از او رسم و شیوه‌ی
در راهِ پاگرفتنِ دین، خون جگرشدن
زهرا ز مادرش به خدا ارث برده است
قربان یار رفتن و با جان سپر شدن
**
آه از اجل که زود به سوی خدیجه رفت
قربان اشکِ چشمِ عزادار فاطمه
رفت و ندید آتش اهل سقیفه را
نشنید آهِ در پس‌ ِ دیوار فاطمه

بعد از عروج مؤمنه و مؤمن قريش
این سال، سال ماتم و حُزن و غم نبی‌ست
هر همسری خدا به پیمبر اگر دهد
یک زن در آن میانه شبیه خدیجه نیست

لطف خدیجه تا به قیامت گره‌گشاست
مادربزرگ خوب ندیدیم این‌چنین 
اصلاً به حکم قاعده‌ی وجه تسمیه
زیبد فقط به قامت او "اُمّ مؤمنین"

  • پنج شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1402
  • ساعت
  • 10:44
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران