رسید عطر مناجات و گَردِ غم رفته
به شوق بخشش یارم چنین دلم رفته
یقین که اشک پشیمانیاش زیاد شود
هر آن کسی که به قربان دوست کم رفته
امان از این لبِ از فیض توبه جا مانده
امان از این دلِ در خواب دم به دم رفته:
خدا که هست! چرا رفته در پی خلقش
صمد که هست! چرا در پی صنم رفته
گناه کردهام و قلب من شده تاریک
گناه کردهام و نور صورتم رفته
نظیر ماه مبارک کجا کنم پیدا!
درنگ اگر کنم این وقت مغتنم رفته
زمان پاک شدن شد، تمامی اسباب
برای توبه مهیاست، روی هم رفته!
حسین گفتم و راهم دوباره شد هموار
بس است هر چه دلم بین پیچ و خم رفته
دوباره با منِ هجرانزده چه همدرد است
هر عاشقی که شب جمعهای حرم رفته
- شنبه
- 19
- فروردین
- 1402
- ساعت
- 9:48
- نوشته شده توسط
- فاطمه سرسخت
- شاعر:
-
محمد حسین مهدی پناه
ارسال دیدگاه