بَرِکت ریخته در سفرهی بی نان از تو
ای که تعبیر شده معنی احسان از تو
ابرها بر سر کویت همگی کاسه به دست
تا مگر سر برسد رحمت باران از تو
بی نصیب از کرمت هیچ کسی نیست که نیست
نیست در هیچ دلی حاجت پنهان از تو
کمترین مرتبتش حاتم طایی شدن است
هرکه آموخته آئین کریمان از تو
یاکریم است دلم، آمده تا برچیند
دانهی رزق در این گوشهی ایوان از تو
چه شود بر سر من دست نوازش بکشی؟
برسد تا دل آشفته به سامان از تو
دست پر آمدن از کوی تو عادت شده است
دست خالی از ما، لطف فراوان از تو..
- شنبه
- 19
- فروردین
- 1402
- ساعت
- 10:10
- نوشته شده توسط
- فاطمه سرسخت
- شاعر:
-
سیده تکتم حسینی
ارسال دیدگاه