• پنج شنبه 1 آذر 03


شعر مناجاتی محرمی -(نصیحت پدرم مانده است در گوشم)

1062
1


نصیحت پدرم مانده است در گوشم
که روز فقر، شبش نان روضه نفروشم

غم گرسنگی‌ات قوت غالب من شد
همیشه در وسط روضه اشک می‌نوشم

قسم به کِتری جوشیده در حسینیه
که با کسی که نخواهد تو را نمی‌جوشم

گرفت نور خدا زندگیِ تاریکم
به لطف شعله‌ی در چلچراغِ بر دوشم

"حسین" گفت پدر جای لای لایی شب 
شرابْ ریخت به جانم هنوز مدهوشم

به چار گوشه‌ی قبرم قسم که بعد از مرگ
برای تنگی قبرم گدای شش‌گوشم

کفن که دستِ‌ مرا بست؛ دست تو باز است
وَ دست باز تو یعنی بیا در آغوشم

چرا به یاد لب تشنه‌ات نمی‌میرم
مرا ببخش عزیزم که آب می‌نوشم

مصیبت پدر و مادرم ز یادم رفت
مصیبت پسر تو نشد فراموشم
**
میان روضه‌ی بزم یزید فریادم
به یاد شام غریبان اگر که خاموشم

عزیز فاطمه خیلی برای من سخت است
تو پاره پیرهنی، من لباس می‌پوشم

  • پنج شنبه
  • 31
  • فروردین
  • 1402
  • ساعت
  • 12:31
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران