◾در منقبت مولانا
حضرت عبدالعظیم(ع)
بنداول
حرمت کربلای دلها شد
در کنار تو عشق معنا شد
تو کریم همه شدی آقا
از مقامت کرامت انشا شد
تو ز نسل کریم آلالله
هر گدا از نگاهت احیا شد
حسنی هستی و حسینی خو
در حریم تو روضه برپا شد
تو وکیل امام معصومی
هر در بسته با شما وا شد
ای کلام تو علم القرآن
حرمت کربلاست در ایران
◾بنددوم
همهی اسم اعظمم با توست
روزی هر محرمم با توست
کن عطا اشک روضه هایم را
گریه و اشک و ماتمم با توست
بارش رحمت خدای جلیل
بارش اشک نمنمم با توست
سعی بین صفا و مروه تویی
اشک جاری زمزمم با توست
حسناتم اگر کم است ببخش
همزیاد و هماینکممباتوست
خاک پایت نهادهام بر سر
دستگیرم شوی تو در محشر
◾بندسوم
ای ولی نعمت اهالی ری
من قدم میزنم حوالی ری
حرمت قبلهی امان من است
رازق روز و ماه و سالی ری
سبزپوشی و سید حسنی
تو بزرگی تو شاه و والی ری
تو نبودی اگر در این کشور
بی وجودتت همیشه خالی ری
بین خوف و رجا تو را جویم
تو جلالی تو خود جمالی ری
یافتم از تو من معالم دین
با تو من گشتهام ز اهل یقین
◾بندچهارم
شب جمعه است بوی سیب آید
نالهی مادری غریب آید
من و شبهای جمعه و حرمت
یادم از نامهی حبیب آید
متن نامه منالغریب....نوشت
همچو آتش که پرلهیب آید
کاش میشد که قسمتم گردد
چون حبیب نامهایی نصیب آید
هرکه ساکت نشست ضرر کرده
درد هجران کشی طبیب آید
(درد خواهم دوا نمیخواهم)
از تو جز کربلا نمیخواهم
◾بندپنجم
نوکرم نوکر و غلام شما
آشنا گشتهام به نام شما
مستم و مستیم زیاده شده
داده حق جرعهای ز جام شما
میرسد هر زمان به گوش دلم
حضرت عشق تا پیام شما
با قیام و قعود در حرمت
دادهام دم به دم سلام شما
ای تو ابنالکرم گدا آمد
چون کبوتر مقیم بام شما
جرعهنوشیم و دیده مست شماست
روزی ما همه به دست شماست
#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza
- پنج شنبه
- 14
- اردیبهشت
- 1402
- ساعت
- 6:21
- نوشته شده توسط
- م مطلق
- شاعر:
-
مرتضی محمودپور
ارسال دیدگاه