در بر من اى عمو مرگ از عسل شيرينتر است
قاسم از شوق لقاء بى تاب و شوريده سر است
رخصت ميدان بده، سيرم عمو زين زندگى
دل طريق ديگرى، جويد براى بندگى
مىروم رخسار خود با خون تن زيبا كنم
عاشقان را در جهان با كار خود رسوا كنم
بهر قربانى شدن آيم به پاى خويشتن
يادگار مجتبى جز اين نشايد زيستن
هل من موحّدٍ يخاف اللَّه فينا؟ هل من مغيثِ يرجواللَّه فى اغاثتنا؟ هل من معينٍ يرجوماعنداللَّه فى اغاثتنا؟
آيا كسى هست اهل بيت پيغمبر را حمايت كند، آيا با ياورى هست، فريادرسى هست؟ آيا بين شما خدا ترسى پيدا مى شود ما را كمك كند؟
زنهاى حرم از سوز اين جملات و غربت و مظلوميت حسين صداى گريه شان بلند شد. امام سجاد استغاثه باباى مظلومش حسين را شنيد. از شدت بيمارى و ضعف نمى توانست روى پا بايستد با هر حالى بود از خيمه بيرون آمدام كلثوم از پشت سر صدا مى زند، فرزند برادرم برگرد. امام سجاد صدا زد عمه بگذار پيش روى حسين پسر پيغمبر بجنگم. آقا امام حسين فرمود خواهرم او را نگهدار كه زمين از نسل آل محمد خالى نشود. مردم كسى جواب اين استغاثه حسين را نداد، آرى آنروز در مدينه هم جواب فاطمه را در مسجد كسى نداد، بعد آن همه خطبه خواندند، طلب حق كردند يك نفر جواب زهرا را نداد، آنروز استغاثه فاطمه را جواب ندادند كربلا همه جواب فرزندش را، جواب دادند، اما چه جوابى، كف و هلهله بود شميشير و نيزه، تير و سنگ بود
- دوشنبه
- 18
- دی
- 1391
- ساعت
- 16:51
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه